کارتون میشکا و موشکا + افسانه توشیشان دوبله

خرید کارتون میشکا و موشکا به همراه کارتون افسانه توشیشان

در قالب 1 دی وی دی دوبله کپچر شده با کیفیت خوب

قابل پخش در کامپیوتر و کلیه دستگاههای پلیر خانگی

خرید پستی کارتون میشکا موشکا ( Mushka and Mishka )! ماجرای جذاب و دیدنی دو بچه خرس کوچک سفید قطبی که با بازی گوشی های خودشون لحظاتی خوش و زیبا برای شما فراهم می سازد! دیدن این کارتون زیبا را به شما پیشنهاد می کنیم!

کارتون افسانه توشیشان یک انیمه ژاپنی ، محصول سال ۱۹۸۱ به کارگردانی  Takeichi Saito  می باشد که توشیشان نام کودکی است که دزدان مادرش را می ربایند و توشیشان سالهای کودکی اش را با کودکان ولگرد می گذارند تا اینکه در یک مکاشفه به او الهام می شود که می تواند سه آرزو کند؛ اول ثروت می خواهد اما به خاطر ولخرجی هایش ان را از دست می دهد و بعد قدرت می خواهد ؛ قدرت هم به او وفا نمی کند. این بار می داند که چه بخواهد …

نام محصول : میشکا و موشکا (دوبله) به همراه افسانه توشیشان
فیلم کارتونی بسیار خاطره انگیز
زمان : یک ساعت و ده دقیقه
كيفيت صدا و تصوير : کیفیت خوب تلویزیونی
زبان : دوبله زیبای فارسی
قابل پخش در دستگاه هاي خانگی و كامپيوتر

توشیشان که در کودکی دزدها مادرش را ربوده بودند، سال‌های کودکی‌اش را با همنشینی با بچه‌های ولگرد کوچه و خیابان گذراند و بزرگ شد. این افسانه ژاپنی از آنجا آغاز شد که در مکاشفه‌ای به توشیشان الهام می‌شود که می‌تواند ۳ آرزو کند.

 

افسانه توشیشان

اولین آرزوی او، ثروت بود.پیرمراد به او می‌گوید: امشب موقع غروب آفتاب، جایی که سایه سرت افتاد را بکن. با یافتن صندوقچه طلا، او مرد ثروتمندی شد ولی سرمستی از ثروت، خوشگذرانی و غفلت از حساب و کتاب، باعث شد مال و منالش از کف برود.بار دوم آرزوی قدرت کرد. اما به‌دلیل بی‌کفایتی خودش و توطئه اطرافیان، آن هم از دست می‌رود. توشیشان که مال و قدرت را باخته دیگر سرد و گرم روزگار را چشیده، این بار می‌داند که چه بخواهد؛ انسانیت و مردانگی. آرزویی که برای دست‌یافتن به آن وارد فضاهای مالیخولیایی شد. گذر از صخره‌های بلند، حمله موجودات عجیب‌الخلقه و… آن مرارت‌ها برای پاک‌کردن توشیشان از تعلقات نفسانی بود. توشیشان در نهایت با یافتن گل‌سر مادرش آرام گرفت، در حالی که برای خودش مردی شده بود.

 افسانه توشیشان (به ژاپنی: 杜子春 Toshishun)‏ نام یک انیمه ژاپنی است. این کارتون محصول سال ۱۹۸۱ و به کارگردانی Takeichi Saito است.
داستان

توشیشان که در کودکی دزدها مادرش را ربوده بودند، سال‌های کودکی‌اش را با همنشینی با بچه‌های ولگرد کوچه و خیابان گذراند و بزرگ شد. این افسانه ژاپنی از آنجا آغاز شد که در مکاشفه‌ای به توشیشان الهام می‌شود که می‌تواند ۳ آرزو کند. اولین آرزوی او، ثروت بود.پیرمراد به او می‌گوید: امشب موقع غروب آفتاب، جایی که سایه سرت افتاد را بکن. با یافتن صندوقچه طلا، او مرد ثروتمندی شد ولی سرمستی از ثروت، خوشگذرانی و غفلت از حساب و کتاب، باعث شد مال و منالش از کف برود.بار دوم آرزوی قدرت کرد. اما به‌دلیل بی‌کفایتی خودش و توطئه اطرافیان، آن هم از دست می‌رود. توشیشان که مال و قدرت را باخته دیگر سرد و گرم روزگار را چشیده، این بار می‌داند که چه بخواهد؛ انسانیت و مردانگی. آرزویی که برای دست‌یافتن به آن وارد فضاهای مالیخولیایی شد. گذر از صخره‌های بلند، حمله موجودات عجیب‌الخلقه و… آن مرارت‌ها برای پاک‌کردن توشیشان از تعلقات نفسانی بود. توشیشان در نهایت با یافتن گل‌سر مادرش آرام گرفت، در حالی که برای خودش مردی شده بود.