پست پیشتاز: بین 2 تا 4 روز کاری
پست سفارشی: بین 4 تا نهایتاً 7 روز کاری
پشتیبانی از طریق یاهو: parsmeshop[at]yahoo[dot]com
پشتیبانی از طریق تماس تلفنی: 09188854724 صالح
........................
کلیه دیسک ها تست شده و سفارشات دارای گارانتی بی قید و شرط بوده و طی ضوابط خاص خود می باشد که توضیحات کامل آن در قسمت پشتیبانی + گارانتی آمده استلطفا پس از خرید محصول به خانواده یا همکاران خود اطلاع داده یا سپرده که در صورت نبودن شما حتما بسته را تحویل بگیرند تا برگشت نخورد.
توجه: حتما برای سفارش محصول ، شماره تلفن همراه خود را نیز ثبت کنید
به خرید های پستی بالای 450/000 تومان (قیمت خود محصولات) 2 % تخفیف تعلق میگیرد
محصولات با کیفیت و ارزان را از ما بخواهید. ارسال سریع با تخفیف ویژه
در صورتی که برای ثبت سفارش از طریق سیستم سایت مشکل دارید میتوانید با شماره پشتیبانی تماس گرفته و سفارش خود را بصورت تلفنی ثبت نمایید
خرید بزرگترین و کاملتربن آرشیو کارتون های قدیمی
خرید کارتون دوبله
خرید کارتون قدیمی دوبله
خرید سریال در چشم باد
نسخه خانگی با کیفیت معمولی
در 6 دی وی دی
قابل پخش در کامپیوتر و کلیه دستگاههای پلیر خانگی
خلاصه سریال :
فرانک مجیدی : لیلا، ۵ یا ۶ سال داشت که مادرش به او کاسهای آرد برنج میدهد که به خانهی خالهاش ببرد. با کلی سفارش مراقبت و سریع بازگشتن. بعد از نیم ساعت گذر از جادههای جنگلی با عبور تک و توک مردان همسایه و گاریهایشان، وقتی جاده خلوت بود، لیلا صدای پای چندین اسب میشنود. سواری که گویا رئیس جمع است صدایش میزند و میگوید : «دختر جان! تی اَمْرَ آب بَوَرْدِه دَری؟ من و می رفیقانَه تشنه ایسَه!» (یعنی همراهت آب داری؟ من و رفقایم تشنهایم!) لیلا فکر کرد آدمهای بدی نمیتوانند باشند، گفت در مسجد منتظر بمانند تا برایشان آب بیاورد. دواندوان به خانه برگشت. به پدرش گفت چند مرد تشنه دیده که غریبهاند، ریش و موی انبوه دارند، تفنگ دارند و قطار فشنگی به دور کمر بستهاند! پدر فهمید که میرزاست، با عجله در خانهی همسایهها رفت و به زنش گفت غذایی آماده کند و در سینی بگذارد تا به مسجد ببرد. به مسجد که رسیدند میرزا و مردانش به نماز ایستادهبودند. روستاییها نشستند. نماز میرزا که تمام شد، پدر لیلا غذا و آب را جلوی میرزا گذاشت و گفت میرزا! نصیحتی… حرفی برای ما نداری؟ میرزا ساکت ماند، لحظاتی بعد خواند : «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو/ یادم از کشتهی خویش آمد و هنگام درو/ گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید/ گفت با اینهمه از سابقه نومید مشو…» پدر لیلا میگفت به اینجا که رسید چشمهای میرزا خیس شد، دیگر چیزی نگفت. لقمهای خورد و آب را با سلام به لب تشنهی حسین نوشید و با مردانش رفت. میرزا، دیگر برنگشت. هرگز.
این، معنای میرزا کوچک خان است برای کسی که راز جنگلهای شمال را میداند، شاید مانند معنایی که ستار خان و باقر خان برای یک آذربایجانی دارند یا معنایی که رئیسعلی دلواری برای یک بوشهری میدهد. مقدمه طولانی شد، چون آغاز داستان «در چشم باد» مرا به یاد این داستان قدیمی میاندازد. چون بخش کودکی «بیژن ایرانی» دیگر تمام شده و برای این سریال، شایسته است که نوشت و خوب هم نوشت. چون میتواند در زمرهی بهترین سریالهای ۳۰ سال اخیر، در کنار هزاردستان، سر به داران و روزگار دکتر قریب قرارش داد. گیرم که در زمان و زمانهای نامناسب پخشش شروع شد ولی باید پذیرفت، راز ۱۱ سالهی «مسعود جعفری جوزانی» بسیار ارزشمند است
نام یا عنوان شما : | |
آدرس ایمیل شما : | |
ایمیل دوست شما : | |
متن پیام (متن ساده) : حداکثر 2000 حرف |
|
محصولات مشابه
جستجوی مرتبط :
نام شما | |
ایمیل شما | |
متن پیام | حداکثر 3000 حرف و درج کدهای html مجاز نیست! |
سریال در چشم باد :
سریال ایرانی خرید های فروش در که به اینترنتی باد می چشم پستی میرزا با جدیدترین گفت دانلود از آب لیلا.
فروشگاه ایرانی من تابع قوانين جمهوري اسلامي ايران ميباشد و محصولات آن بر همين معيار عرضه شده است .