سریال لبه آتش کامل با کیفیت عالی

تعداد : 4 دی وی دی
نسخه خانگی
کیفیت : عالی
تعداد قسمت : 14 قسمت
شبکه یک سیما

فروش مجموعه تلویزیونی " لبه آتش " با کیفیت عالی و به صورت کامل ضبط از شبکه اول سیما

پخش مجموعه تلویزیونی « لبه آتش » به کارگردانی جواد افشار از فردا در شبکه یک آغاز می‌شود.
فارس : پخش مجموعه تلویزیونی لبه آتش به کارگردانی جواد افشار از فردا در شبکه یک آغاز می‌شود.

سریال « لبه آتش » از فردا -اول بهمن ماه- به مدت ۱۳ شب، ساعت ۲۲ : ۱۵ روی آنتن شبکه یک سیما می رود.

بنا بر این گزارش، مجموعه تلویزیونی «لبه آتش» درباره توطئه‌ای است که در روزهای بحرانی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ سه نظامی را درگیر می‌کند.

تصویربرداری مجموعه تلویزیونی «لبه آتش» در روزهای پایانی سال ۸۹ به پایان رسید و مراحل تدوین خود را توسط مریم جلالی و مجید حسنی گذرانده است.

سریال لبه آتش به تهیه کنندگی حمید آخوندی و علیرضا جلالی ساخته شده و فرودگاه پیام و وزارت امورخارجه از جمله لوکیشن‌هایی هستند که تصویربرداری در آنها انجام شده است.

مجید عبدالعظیمی، محمدهادی قمیشی، حسن توشه، شهراد وثوقی و لیلا بوشهری، حسن پورشیرازی، فرهاد قائمیان، امیررضا دلاوری، عبدالرضا زهره کرمانی، اسماعیل شنگله، الناز حبیبی و پرویز سنگ سهیل بازیگران این سریال هستند.

حمید آخوندی و علیرضا جلالی (تهیه کننده)، جواد افشار (کارگردان)، مهدی سجاده چی (نویسنده فیلمنامه)، مهدی مجدوزیری (مدیر تصویربرداری)، مهری شیرازی(طراح گریم)، هادی افشار(صدابردار)، شهرام دانش‌پور (مدیر تولید)، فرهاد عزیزی‌فرد(طراح صحنه و لباس)، هوشنگ قنواتی‌زاده (دستیار کارگردان)، مریم جلالی و مجید حسنی(تدوین)، مهدی حیدری(عکاس)، فرشته طالب‌زاده(روابط عمومی) و حمید رسولیان(جلوه‌های ویژه میدانی) عوامل اصلی مجموعه تلویزیونی «لبه آتش» هستند.

غروب بي‌پايان، سايه سكوت، پول كثيف،‌ روز رفتن، گل يا پوچ،‌ روزهاي زيبا، سي‌امين روز و لبه آتش عناوين سريال‌هايي هستند كه جواد افشار آنها را براي تلويزيون كارگرداني كرده است.

اين كارگردان پركار تلويزيون متولد سال 1347 و مدرك كارشناسي كارگرداني‌اش را از دانشكده صدا و سيما دريافت كرده است.

او تله فيلم‌هاي زيادي را ساخته و در سينما هم فيلم كلبه را در كارنامه‌اش به ثبت رسانده است.

از اين كارگردان هم اكنون سريال مناسبتي «لبه آتش» با موضوع «حوادث سال‌هاي انقلاب اسلامي ايران» از شبكه يك سيما در حال پخش است.

در اين گفت‌وگو با او درباره مراحل ساخت سريال و جزئيات محتوايي و ساختاري‌اش هم صحبت شديم.

لبه آتش از لحظه نگارش فيلمنامه تا توليد چه مراحلي را طي كرد؟ اين سريال يك كار مناسبتي است و براي پخش در دهه فجر ساخته شده است. معمولا كارهاي مناسبتي يك سفارش‌دهنده هم دارند. در سريال لبه آتش خود شما به سمت چنين سوژه‌اي رفتيد يا از طرف شبكه به شما پيشنهاد شد؟

من سر فيلمبرداري سريال سي‌امين روز بودم. حول و حوش تيرماه سال گذشته بود كه از دفتر آقاي آخوندي با من تماس گرفتند و گفتند يك سريال 15 قسمتي داريم كه مي‌خواهيم شما كار كنيد. طبق معمول اجازه خواستم كه اول فيلمنامه را مطالعه كنم. فيلمنامه را سر صحنه خواندم. يك هفته بعد صحبت‌هاي اوليه انجام شد.

من از فضاي كلي فيلمنامه خوشم آمده بود. احساس مي‌كردم فيلمنامه به بازنويسي نياز دارد و بايد تغييراتي در آن انجام شود. اين سريال دو فاز داشت. فاز دومش به بعد از انقلاب مربوط مي‌شد. من فاز دوم كار را نمي‌پسنديدم و اعتقادم اين بود كه در سال 57 قصه بايد تمام شود و به بعد از انقلاب كشيده نشود.

يك جلسه‌اي با مديران شبكه يك داشتم و در آنجا متوجه شدم نظر آنها هم همين است. آنها هم خيلي علاقه نداشتند به بعد از انقلاب بپردازيم. چون زمان قصه كم بود مجبور شديم يك بخش‌هايي به آن اضافه كنيم تا كمبود زمان جبران شود. آقاي سجاده‌چي موظف شد اين كار را انجام دهد، اما درگير نگارش فيلمنامه‌هاي ديگري بود.

از چند تن از نويسندگان كمك خواستيم كه فيلمنامه را بازنويسي كنند. آنها يك بخش‌هايي را اضافه كردند. قصه نهايتا به زمان مورد نظر رسيد. اواخر آبان ماه سال گذشته هم اين كار را كليد زديم.

در بازنويسي چه مواردي را مد نظر داشتيد؟ آيا شخصيت‌هاي جديدي به فيلمنامه اضافه كرديد يا كنش‌ها و اتفاقات را تغيير داديد؟

در فيلمنامه اوليه آقاي سجاده‌چي از كنار خانواده‌هاي آدم‌ها سريع عبور كرده بود. ما اينها را بسط داديم و به مسائل دروني خانواده‌ها پرداختيم. ضمن اين كه چند شخصيت جديد هم خلق شد. مثل سرهنگ انقلابي كه خانه‌اش را ترك مي‌كند و با همسرش به مسافر خانه مي‌رود. خواهر استوار (با بازي الناز حبيبي) را به داستان اضافه كرديم. چند تا شخصيت‌هاي جديد اضافه كرديم و برخي موضوعات جديد را در اين قالب ريختيم. مي‌خواستيم تحليل آقاي سجاده‌چي را بهتر ارائه بدهيم.

در اين سريال به عنوان يك كارگردان صرف با سريال برخورد كرديد يا در مراحل نگارش فيلمنامه‌ هم مشاركت داشتيد؟

من حدود 10 تا سريال كار كردم كه در يكي، دوتايش به عنوان نويسنده هيچ نقشي نداشتم. بعضا با نويسنده اين قدر نزديك بودم كه نقطه نظراتم را به او منتقل كردم. در اين سريال قصه‌اش را خيلي دوست داشتم. قرار شد وقتي قصه بسط پيدا مي‌كند پيشنهادهايي به نويسنده‌هاي جديد بدهم. نظراتم را در بازنويسي ارائه كردم. خروجي كه الان وجود دارد بخشي از ايده‌هاي خودم است. ضمن اين كه سعي مي‌كنم به متن پايبند باشم و ديدگاه‌هاي شخصي نويسنده را اجرا كنم.

يكي از نقاط ضعف متن سريال اين است كه قهرمان اصلي‌اش مشخص نيست. حتي اگر گروه سه نظامي را در كنار هم به عنوان يك شخصيت فرض كنيم باز هم مي‌بينيم كه در برخي قسمت‌ها قصه روي اين سه نفر متمركز نمي‌شود.

يعني در برخي قسمت‌ها اينقدر به داستان شخصيت‌هاي اصلي مي‌پردازد كه ماجراي اين سه نفر فراموش مي‌شود. نكته بعدي اين است كه خرده داستان‌ها ارتباط مضموني با داستان اصلي پيدا نمي‌كنند. اين مشكل از كجا ناشي مي‌شود؟

به نكته حساسي اشاره كرديد. شخصيت‌هاي اصلي سه نظامي هستند. ما قصه اينها را روايت مي‌كنيم. ما تحليل و روانكاوي آدم‌ها را به همه تعميم داديم. سعي كرديم سرهنگ انقلابي را هم تجزيه و تحليل كنيم. اينها باعث شده است كه محوريت اصلي شخصيت‌هاي سه نظامي كمرنگ شود.

ما همچنان اعتقاد داريم شخصيت‌هاي اصلي همين 3 نفر هستند. هر چه جلوتر مي‌رويم تمركزمان روي اينها بيشتر مي‌شود و سرنوشت اينهاست كه اهميت پيدا مي‌كند و شخصيت‌هاي ديگر در حاشيه قرار مي‌گيرد.

بخش‌هاي زيادي از داستان در مركز تاسيسات نظامي مي‌گذرد كه يك لوكيشن بسته است. هراس نداشتيد از اين كه داستان‌تان در اين بخش‌ها خسته‌كننده بشود؟

ما احساس كرديم اگر بخواهيم فقط به اين سه شخصيت بپردازيم فضا كسل‌كننده مي‌شود. ضمن اين كه خشك و مردانه مي‌شد. به همين دليل در فضاي خانواده رفتيم تا از آن محيط خشك و خشن سه نظامي در بياييم. ممكن بود كار ما به شكل تله تئاتر جلوه كند كه خيلي خطرناك بود. هر گونه ترفندي را به كار بردم تا نماهاي داخل سايت نظامي خسته‌كننده نشود. از انواع دكوپاژ استفاده كردم. با اين حال همچنان به نظر مي‌آيد اگر بيش از شش قسمت در آنجا بمانيم خسته‌كننده مي‌شود.

فيلم مرگ و دوشيزه به كارگرداني رومن پولانسكي هم در يك فضاي بسته موضوعي سياسي را روايت مي‌كند. نسخه ايراني فيلم هم با عنوان «روز برمي‌آيد» به كارگرداني بيژن ميرباقري ساخته شده است.

اما اين دو فيلم تعليق و هيجانشان را تا لحظه آخر حفظ مي‌كنند و خسته‌كننده نمي‌شوند. چرا؟

آن فيلم هم سعي كرده بود به مقدار كم از فضاهاي خارجي استفاده كند. حضور يك زن در يك فضاي بسته و داخلي خيلي مي‌تواند كمك كند. ما اين فضا را نداشتيم. ما سه تا مرد را داشتيم كه در فضاي سرد نظامي زندگي مي‌كردند. فضاي ما كاملا مكعب مستطيل بود.

نمي‌توانستيد تعداد نظاميان درگير را بيشتر كنيد؟ چرا فقط سه نفر را انتخاب كرديد؟‌

اين آدم‌ها تحت حفاظت بودند و قرار نبود كسي بيايد و برود. ما حتي چند تا سكانس تخيلي را اضافه كرديم. مثلا يك سكانسي داريم كه سرگرد (فرهاد قائميان) خانواده خودش را در سايت نظامي مي‌بيند. سرگرد جنايت‌هاي زيادي كرده است كه منجر به قتل خانواده‌اش شده است. ما در اين فضاي تخيلي رئال برخورد نكرديم. آدم‌ها وارد فضا نمي‌شوند، اما در خاطره‌هاي سرگرد حضور دارند.

چرا نقش زنان را در سريال پررنگ‌تر نكرديد؟ الان زنان در قالب خواهر يا همسر قهرمان داستان ظاهر مي‌شوند.

امكانش نبود. در همين اندازه‌اش هم كه مي‌بينيد تلاش كارگردان بوده است. ما خيلي سعي كرديم به اين موضوع بپردازيم و فضاي زنانه كار را تقويت كنيم.

يكي از اتفاقاتي كه در سايت نظامي تكرار مي‌شود خواب‌ها و كابوس‌هاي وحشتناك نظاميان است. چرا؟

همه خواب‌ها وحشتناك نيست. سرباز چون عاشق‌پيشه است خواب‌هاي شيرين مي‌بيند. فقط سرگرد خواب‌هاي وحشتناك مي‌بيند. اين آدم‌ها با بحران‌هاي روحي مواجه‌اند. ما داريم تجزيه و تحليل مي‌كنيم كه چرا اينها انتخاب شده‌اند.

ژنرال در يكي از ديالوگ‌هايش مي‌گويد ما اين نظاميان را به خاطر نقطه ضعفشان انتخاب كرده‌ايم. نقطه ضعفي كه ژنرال درباره‌اش حرف مي‌زند، چيست؟

نقطه ضعف اينها به خوي وحشي اين آدم‌ها برمي‌گردد. صفت‌هاي پست و پليد عواطف را از بين مي‌برند. اينها براي رسيدن به درجات بالاتر دست به حركت‌هايي زدند و نتيجه‌اي هم نگرفتند. داستان اينها حكايت گندم ري و ابن‌سعد است. اين نظامي‌ها ظلم و جنايت مي‌كنند ولي به اهدافشان هم نمي‌رسند.

اما شخصيت سرباز آن وحشي‌گري دو نفر ديگر را ندارد. چرا؟

ما بعدها مي‌فهميم كه سرباز يك نيروي نفوذي است. او با سرهنگ انقلابي در ارتباط است. سرباز بر خلاف اين كه گروگان گرفته‌شده هدف بالاتري دارد و سعي مي‌كند در مرحله‌اي كه قرار گرفته به انقلابيون خدمت كند. او در جهت جلوگيري از اهداف عمليات نظامي اقدام مي‌كند.

براي هر كدام از اين سه شخصيت چه ويژگي‌هاي متمايزكننده‌اي طراحي كرديد؟ مثلا احساس مي‌شود كه سرگرد نسبت به بقيه خشن‌تر و عصبي‌تر است. در رابطه با اين ويژگي‌ها توضيح بدهيد.
افشار : من جزو معدود كارگردان‌هايي هستم كه عدد سريال‌هايم دو رقمي است. در سريال‌سازي اعتقاد من اين است كه هر چقدر شما تلاش كني و نوآوري داشته باشي باز هم ديده نمي‌شود. ديده نمي‌شود به اين معنا كه گم مي‌شود

خيلي دلمان مي‌خواست اين آدم‌ها به خاطر ويژگي‌هايشان انتخاب شده باشند. هر كدام از اينها يك ويژگي داشتند كه مورد توجه ژنرال قرار گرفتند. اينها جاه‌طلبي‌هايي دارند و براي رسيدن به اهداف خودشان در مسيري قرار گرفته‌اند. ويژگي استوار در آدم‌فروشي‌اش است. او از پدر و خواهر خودش شروع كرده و اينها را به حكومت فروخته است.

رژيم مي‌خواهد از اين نقطه ضعف او استفاده كند. او خشونت بي‌رويه سرگرد را ندارد. سرباز قرار است در اين ماموريت نقش پادويي و تداركاتي را انجام دهد. بعد از اين كه نفوذي بودنش را مي‌فهميم عمليات شخصي‌اش را هم مي‌بينيم.

در رفتارهاي سرگرد تندخويي و پرخاشگري كاملا به چشم مي‌خورد. استوار آدم دورانديشي است و سرباز يك حس معنوي و عاطفي دارد. او گرايش‌هاي مذهبي و اعتقادي دارد.