فیلم تلویزیونی آمیلیا دوبله نسخه خانگی

[چه بسیار بومرنگ ها که برنمی گردند؛ آنها آزادی را انتخاب می کنند.]

کارگردان : میرانائیر. بازیگران : هیلاری سوانک(آمیلیا ارهارت)، ریچارد گر(جورج پوتنام)، اوان مک گرگور(جین ویدال)، ویلیام کادی (گورویدال). 103دقیقه. درجه ی نمایشی : PG-13.

آمیلیا فیلمی است درباره ی آمیلیا ارهارت(1937-1897)، اولین زنی که در سال 1932 تک و تنها با هواپیمای خود از روی اقیانوس اطلس عبور کرد و نهایتا در سال 1937 به هنگام پرواز رکورد شکنانه ی خود بر فراز اقیانوس آرام سقوط کرد و کشته شد.

میرانائیر، فیلمساز سرشناس هندی تبار، که با ساختن فیلم هایی مثل عروسی مانسون و ونیتی فیر تبحر و استادی خود را در به تصویر کشیدن چهره های قدرتمند زنانه نشان داده، در فیلم تازه ی خود، آمیلیا، نتوانسته به موفقیت مشابهی دست یابد. انتظار چنین بود که یک فیلمساز قدرتمند در حد و اندازه ی میرانائیر بتواند فیلم محکمی درباره ی یک کاراکتر قدرتمند فمنیست درحد واندازه ی آمیلیا ارهارت بسازد. اما فیلم آمیلیا پاسخگوی این توقع نیست. احتمالا مهمترین چالش فیلمساز در آمیلیا ساختن یک فیلم قهرمانی درباره ی قهرمانی بوده که پایان زندگی اش قرین مرگ و خورده شدن توسط کوسه های اقیانوس آرام شده. ساختن یک فیلم قهرمانی از روی زندگی کاراکتری که به این سرنوشت دچار شده، حقیقتا کار دشواری است. چالش هایی از این دست قابلیت برطرف شدن داشت اگر فیلمنامه نویسان اندکی هوشمندانه تر عمل می کردند. اما این اتفاق رخ نداده، و ما در عوض فیلمی را شاهدیم که چیزی بیشتر از یک روایت پردازی قراردادی از یک زن جوان آمریکایی جسور که اعمال شجاعانه ای انجام داد وبه شهرت رسید، نیست. میرانائیر فیلم خود را با زیبایی های بصری، با نماهای زیبا از ابرها و آسمان، بزک کرده تا شاید از این طریق رنگ و بوی کلیشه های فیلم اش را کم اثرتر کند.

آمیلیا ارهارت(هیلاری سوانک) یک دختر روستایی با آرزوهای بزرگ بود که با ناشری به اسم جورج پوتنام(ریچارد گر) ازدواج کرد.آمیلیا خیلی زود به خلبانی هواپیما علاقمند شد و در سال 1928 توانست به عنوان یک زن، عضو خدمه ی هواپیمایی باشد که موفق شد از روی اقیانوس اطلس پرواز کند. آمیلیا از این پس تصمیم گرفت که به طور انفرادی رکوردهای پرواز را بشکند و تک و تنها کره ی زمین را با هواپیمای خود دور بزند. آمیلیا در زندگی خصوصی اش هم ماجراجو بود. او با هوانورد متأهلی به اسم جین ویدال (اوان مک گرگور)آشنا شد و روابطی با وی برقرار کرد. آمیلیا عاقبت در سال 1937 براثر سقوط هواپیمایش در اقیانوس آرام کشته شد.

فیلم دربردارنده ی صحنه هایی از فیلم های آرشیوی مستند درباره ی آمیلیا است و باید گفت که شباهت ظاهری سوانک به آمیلیا بسیار زیاد است؛ هرچند که سوانک نتوانسته عین همان قطعیتی را که از چهره ی آمیلیای واقعی در فیلم های خبری پیداست، باز آفرینی کند. نکته ی جالب دیگر فیلم، موفقیت فیلمساز در بازآفرینی فضای سال های دهه ی بیست و دهه ی سی قرن بیستم است. نائیر و فیلمنامه نویسان اش موفق شده اند نوع تکلم و گویشی را که مردمان این دوران از آن استفاده می کردند، بازآفرینی کنند. و علاوه بر این باید به حس پروازی اشاره کرد که از پرواز با هواپیماهای آن دوران ناشی می شد و نائیر به زیبایی توانسته این حس پروازی از دست رفته و همین طور تنش های پروازهای آمیلیا را در فیلم خود خلق و به تماشاگران فیلم اش منتقل کند. به این ترتیب باید گفت فیلم زمانی در اوج است که دوربین در بالای ابرهاست. متأسفانه فیلم هرگاه به روی زمین و به زندگی شخصی آمیلیا می پردازد، ضعف ها و کمبودهایش به چشم می آید. بعضی وقت ها فیملساز فراموش می کند که اگر آمیلیا ارهارت آدم برجسته ای بود به خاطر پروازها ی شجاعانه اش بود و نه به خاطر روابط آن چنانی اش با این و آن.

و در پایان بد نیست به این موضوع اشاره کنم که جین ویدال، که در فیلم نقش اش را اوان مک گرگور بازی می کند، پدر«گور ویدال»، رمان نویس مشهور قرن بیستم است. در صحنه ای از فیلم آمیلیا را می بینیم که دارد با پسر کوچولوی جین ویدال بازی می کند، تأمل بیش از اندازه ی فیلمساز بر روی این صحنه، این توهم را در ذهن ما ایجاد می کند که انگار آمیلیا دارد به این بچه می گوید : «گور کوچولوی من، رمان نویس مشهور آینده، تو چقدرنازی!».